1 شمس را چیزکی است بر گردن واندرور چیزها نه یک چیزست
2 هیچ دانی درو چه شاید بود باش در زیر ریش او تیزست
3 آنچه بر گردن است ترکاج است وانچه در زیر ریش تر تیزست
1 بیمهر جمال تو دلی نیست بیمهر هوای تو گلی نیست
2 بگذشت زمانه وز تو کس را جز عمر گذشته حاصلی نیست
1 آنرا که غمت ز در درآید مقصود دو عالمش برآید
2 در پای تو هرکه کشته گردد از کل زمانه بر سر آید
1 دلا در عاشقی جانی زیانگیر وگرنه جای بازی نیست جانگیر
2 جهان عاشقی پایان ندارد اگر جانت همی باید جهانگیر