1 شمس را چیزکی است بر گردن واندرور چیزها نه یک چیزست
2 هیچ دانی درو چه شاید بود باش در زیر ریش او تیزست
3 آنچه بر گردن است ترکاج است وانچه در زیر ریش تر تیزست
1 کارم ز غمت به جان رسیدست فریاد بر آسمان رسیدست
2 نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه از دل به سر زبان رسیدست
1 از تو بریدن صنما روی نیست زانکه چو رویت به جهان روی نیست
2 تا تو ز کوی تو برون رفتهای کوی تو گویی که همان کوی نیست
1 دل از خوبان دیگر برگرفتم ز دل نو باز عشقی درگرفتم
2 ندانستم که اصل عاشقی چیست چو دانستم رهی دیگر گرفتم