- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهریارا صاحبا رفتی خدا یار تو باد صاحب این بیستون خرگه نگهدار تو باد
2 در جهانگیری به یک گردش سراپای جهان همچو مرکز در میان خط پرگار تو باد
3 کارفرمای قضا کاین برگ و سامان شغل اوست دایم اندر شغل سامان دادن کار تو باد
4 ار جهاد حیدری ور دفع اعدا میکنی دین ایزد را مدد ایزد مددکار تو باد
5 چشم دشمن تا نبیند روی نصرت را به خواب خار در چشمش ز دست بخت بیدار تو باد
6 خصم کز رشک تو خونها خورد بهر جبر آن در غزا خونش غذای تیغ خون بار تو باد
7 محتشم از بهر فتح و نصرت آن کامجو لطف یزدان متفق به ایمن گفتار تو باد