- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد طیران به لامکان کرد باقی بی فنا شد
2 از مجلس طبیعت یکباره چون برون رفت در عالم الهی مستغرق لقا شد
3 عارف که چشم جانش بینا بنور حق شد از عادت گدائی بگذشت و پادشا شد
4 هر دل که غوطه خورد در قعر بحر نابود ازچونی چرائی بیچون و بی چرا شد
5 در هر زمان بنقشی باشد ظهور تامش این دم بدان بتحقیق کان نقش نقش ما شد
6 از عین جمع و وحدت آمد بفرق و کثرت در منتها بنقشم باز عین مبتدا شد
7 خورشید وحدت ما طالع شد از دو عالم چون مغرب اسیری آن مشرق بقا شد