- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاها ز فر سایه معمار عدل تو همسایه عقاب گرفت آشیان چکاو
2 چنگال شیر شرزه به پشتی پاس تو کوتاه شد ز گردن گور و سرین گاو
3 یک خاصیت ز لطف تو در کوه اگر نهد ظاهر شود ز خوف دل سنگ خاره تاو
4 با خاک درگه تو چو پهلو زد آفتاب چرخش به طعنه گفت نیی مرد او مکاو
5 با تو هر آنکه نرد دغا باخت روزگار نقش بدش نمود و نیارست خواست داو
6 حاصل شود محصل مال و ضیاع تو از خوار جو خراج و ز ساری و ساوه ساو