شاها بدان خدای از مجیرالدین بیلقانی قطعه‌ 18

مجیرالدین بیلقانی

آثار مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شاها بدان خدای که آثار صنع او

1 شاها بدان خدای که آثار صنع او جان بخشی و خرد دهی و بنده پروریست

2 در چنبر قضاش اسیرند و ممتحن هر هستیی که در خم این چرخ چنبریست

3 کز آرزوی بزم تو کز آسمان بهست این خسته در شکنجه صد گونه بتریست

4 گر جان او نه معتکف آستان تست از رحمت و هدایت جان آفرین بریست

5 گفتند کرد شاه جهان از اثیر یاد وز اشهری که پیشه او مدح گستریست

6 گفتم ز دور ماندن من دان که شاه را گه دل سوی اثیر و گهی سوی اشهریست

7 داند خدایگان که سخن ختم شد به من تا در عراق صنعت طبعم سخنوریست

8 خضرم به نطق و خاطر من چشمه حیات بحری به جود و عرصه ملکت سکندریست

9 هر نکته ای ز لفظ من اندر ثنای تو رشگ حدیث فرخی و شعر عنصریست

10 در عصر تو معزی ثانی منم از آنک بر درگه تو دمدمه کوس سنجریست

11 مقبل کسم که بر در دکان روزگار هستم سخن فروش و مرا شاه مشتریست

12 بر من گزین مکن که نباید چو من به دست وز پای مفگنم که حدیثم نه سر سریست

13 عیسی و خرمنم تو نپرسی که از چه روی؟ ای آنکه عکس تو خورشید و مشتریست

14 یعنی که گر چه عیسی وقتم گه سخن نا آمدن به خدمت بزم تو از خریست

15 خالی مباد عرصه عالم ز عدل تو تا پیشه زمانه جافی ستمگریست

عکس نوشته
کامنت
comment