1 شاها ملکا همه ثناگوی تواند خوشخو ملکی فتنه خوشخوی تواند
2 یک شهر به جان و دل هوا جوی تواند باز آی که در آرزوی روی تواند
1 چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
2 چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
1 ای اصل سخا و رادی و داد بخل از تو خراب و جود آباد
2 ای خواجه عمید نصر رستم حساد به رنج و ناصحت شاد
1 مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
2 ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به