1 شاها جمال طبلکی این زن وفاست کو نحس زحل دهد به وجود اورمزد را
2 او نرد خدمتت به دغا هفت سال برد دریاب کار این دغل مهره دزد را
3 در عمر خویش یک بزه دانم که کرده ای مردی بکن زبان ببر این زن بمزد را
1 شش جهت ملک را کار یکی در ده است کز پس هفتم قران ملک به دست شه است
2 مادر هفت آسمان گر چه همه فتنه زاد تا به مراد دلش حامله شد نه مه است
1 نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
2 صدمه آه من ببین سوخته چنبر فلک لؤلؤ روی من نگر ساخته گنج شایگان