- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شاه جهانگیر جهاندار جهانجوی عید است و لب یار و لب جام و لب جوی
2 از درد و غمان جان و روان تورها یافت تو ز انده و اندیشه بیاسای و روان جوی
3 در شدت همی باد بهار آید گه گاه بر باد بهاری بستان باده خوشبوی
4 گه گوی همی باز و گهی صید همی کن ای تیغ تو چوگان و سر دشمن تو گوی
5 شمشیر تو چون روی و دل خصم بسوزد گر خصم تو باشد بمثل زاهن و از روی
6 چندانت بقا باد بشاهی که تو خواهی بدخواه تو از بیم تو بگدازد چون موی