1 چندین هزار آینه بینی پر از نقوش گر برنهی برابر یکدیگر آینه
2 چون نیک بنگری همهٔ نقشها یکیست بر تو یکی هزار نماید هر آینه
1 سرچشمهٔ «فین» بین که در آن آب روانست نه آب روانست که جان است و روان است
2 گویی بشمر موج زند گوهر سیال یا آن که به هر جدول، سیماب روانست
1 چیست آن گوهر که درد خسته درمان می کند؟ اصلش از خاکست و کار لعل و مرجان می کند
2 قوتش زابست و خاک، اما چو بادی اندرو در دمی، چون کهربا آتش نمایان میکند
1 ز رنج دستم گر آسمان نزار آورد به دسترنجم صد گنج درکنار آورد
2 من آن ضعیفم کز رنج، گنجم آمده بار بسا ضعیفا کز رنج گنج بار آورد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به