-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چندین هزار صید فتد از قفای تو هر گه که التفات کنی بر قفای خویش
2 امکان شکوه هست ز جور و جفای تو شرم آیدم ز دعوی مهر و وفای خویش
3 دانی ز ناله بهر چه خاموش گشتهام رشک آیدم به عالم عشق از صدای خویش
4 از شنعتی که محرم و بیگانه میزند مگذر ز آشنای دیر آشنای خویش
5 یا لاف عاشقی بر معشوق خود مزن یا با رضای او بگذر از رضای خویش
6 در شاه راه عشق مرو با هوای نفس گر مرد این رهی بنه از سر هوای خویش
7 دردا که درد عشق مجال این قدر نداد عشاق را که چاره کنند از برای خویش
8 ما را اگر فلک بگذارد به اختیار بیرون ز کوی او نگذاریم پای خویش
9 فارغ نشد فروغی از آن شمع خانهسوز تا آتشی ز ناله نزد در سرای خویش