1 سرا پای وجودم وزمحبت حال دل دارد ز ذوق درد بیرونم درون را مشتعل دارد
2 فغان از جلوه حسنی که دلهای شهیدانرا زننگ آرمیدنهاست حیرانی خجل دارد
3 گل امید ما را آفت پژمردگی نبود که باغ آرزوی ما هوائی معتدل دارد
4 بعهد حسن او گاه تبسم بینی از دلها که گوئی مرده صد ساله درسینه دل دارد
5 یکی صد شد عذاب اهل عصیان کز لحد عرفی زخون گرم دل سیلی بدوزخ متصل دارد
دیدگاهها **