سروشی دوش در مستی ز جانان از آشفتهٔ شیرازی غزل 715

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

سروشی دوش در مستی ز جانان کرد پیغامم

1 سروشی دوش در مستی ز جانان کرد پیغامم که گر مشتاق مایی عکسی افتاده است در جامم

2 ز شب تا صبح بودم بر در میخانه رحمت ‏ سحر پیر مغان جامی ز رأفت کرد انعامم

3 بزن زآن آتشین‌صهبا تو ساقی آتشم بر جان که من در بزم میخواران یکی میخوارهٔ خامم

4 بشو سجاده‌ام در می که من آلوده زرقم ببر رختم به میخانه که من در زهد بدنامم

5 حدیثی زآن لب شیرین بگو مطرب در این محفل که با تلخی می شیر و شکر ریزی تو در کامم

6 گرم سوزی چو نی اعضا پس از صد سال از رحلت نوای عشق می‌آید ز هر بندی از اندامم

7 حدیث از نافه چین بس کن ای عطار در مجلس که من آشفته آن زلف مشکین سیه‌فامم

عکس نوشته
کامنت
comment