- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سپهر مجد و کرم عزّدین یگانة دهر که دست و کلک ترا باقضا مساوقتست
2 شدست ماه نو اندر جهان مشارالیه از آنکه باسم اسب توش مطابقتست
3 بهرچه رای شریفت اشارتی فرمود سبیل چرخ در آن طاعت و موافقتست
4 چنان بیمن تو اضداد آشتی کردند که خوشدلی و هنر را بهم معانقتست
5 رهی ملازم این حضرتست از دل و جان بصورت ارچه از آن درگهش مفارقتست
6 در آن مهم که بجاه تو استعانت رفت توقّف تو هم از غایت مخالفتست
7 رهی برابر آن زن بمزد هم باشد گرین مراقبت از جانب مصادقتست
8 وگر بطبع برو عاشقی چه درباید؟ ترا که با سروریشی چنان معاشقتست
9 یکی سوار ز بهر خدای را بفرست مرا مگیر که خود قدمت مرافتقست
10 سوار ظلم بنا حق همه جهان بگرفت بیک سوار بعدل این همه مضایقتست