-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از لطف خویش درد دلم را دوا فرست من بی نوای وصل ز وصلم نوا فرست
2 بیگانگی مکن تو از این بیش دلبرا بویی ز زلف خویش سوی آشنا فرست
3 گر قاصد امین تو نیابی به سوی ما به زو رسول نیست به دست صبا فرست
4 بی روی تو غبار گرفتست دیده ام از خاک پای خویش مرا توتیا فرست
5 افتاده ام ز اسب نشاط وصال تو از لطف خویشتن قدری مومیا فرست
6 بازآ و شاد کن دو جهان را به وصل خویش زنهار از صبا خبری سوی ما فرست
7 ور زانکه نیست عزم، ترا سوی عاشقان بر دیده توتیاام از این خاک پا فرست