1 وصافی خود به رغم حاسد تا کی ترویج چنین متاع کاسد تا کی
2 تو معدومی خیال هستی از تو فاسد باشد خیال فاسد تا کی
1 تا زلف تو شاه گشت و رخسار تو تخت افکند دلم برابر تخت تو رخت
2 روزی بینی مرا شده کشتهٔ بخت حلقم شده در حلقهٔ سیمین تو سخت
1 یاد تو شب و روز قرین دل ماست سودای دلت گوشه نشین دل ماست
2 از حلقهٔ بندگیت بیرون نرود تا نقش حیات در نگین دل ماست
1 عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
2 اجزای وجودم همگی دوست گرفت نامیست ز من بر من و باقی همه اوست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به