- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خویش را یکبارگی تا سختم از دل وداع از میان ما و او برخاست رسم انقطاع
2 [ذره ای] تا مهر دنیا هست یاران را به دل دایماً در کار خواهد بود آیین نزاع
3 بس خنک بربسته زاهد بر سرش عمامه را زان برودت دایماً از نزله اش باشد صداع
4 جرم ما و رحمت حق هر دو خواب افتاده است تیرگی از ابر باشد خوشنما از مه شعاع
5 یک سر مو فعل بیجا هست نقصان کمال جامه کوتاه است کم باشد چو اطلس [یک ذراع]
6 عشقبازی را سعیدا از هوسناکان مجو سالک این راه ساکن باید و مرد شجاع