سگالی هست ما از حکیم نزاری قهستانی غزل 1106

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

سگالی هست ما را در میانه

1 سگالی هست ما را در میانه که می‌باید شدن با او روانه

2 میانِ ما و او چیزی نمانده‌ست مگر ماییِ ما دام است و دانه

3 به جز اویی که هستِ اوست مطلق دگرها جمله افسون وفسانه

4 مقلّد می‌کند دعوی که هستم زغالی و مقصر آن یگانه

5 ولی ممکن بود هرگز که خفاش ورای سدره سازد آشیانه

6 زهی ناممکن آخر در غدیری کجا گنجد محیط بی‌کرانه

7 بتر از بت‌پرستی خودپرستی درافتاده به دورانِ زمانه

8 بود کز بت‌پرستی باز آیند کنند از دیر رخ در کعبه خانه

9 چو غل باشد که در گردن بماند وبالِ خودپرستی جاودانه

10 نزاری با سخن‌دان دارد این رمز نه با نادان که گوید احمقانه

عکس نوشته
کامنت
comment