- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده ای کاو به سر کوی وفا رهبر شد بی تکلّف به همه ملک جهان سرور شد
2 دیده ام بی تو نمی دید جهان را گویی توتیای شب وصل تو ورا رهبر شد
3 جان همی داد دلم در هوس دیدارت شکر یزدان که به مهر رخ تو بیمر شد
4 فصل ایام بهارست و لب جوی خوشست لیک با زیور حسن تو کنون بهتر شد
5 سوسن از جمله ریاحین چو به بو کمتر بود بوی خلقت بشنید او و زبان آور شد
6 یار من دور شدی باز ندانم خود را چه کنم با تو مرا دیده و دل خوگر شد
7 آتش عشق تو هر لحظه فزونست مرا مهر ما روز به روز از دل تو کمتر شد
8 جان بدادم به امید شب وصلت باری روزی ما نشد و زان کسی دیگر شد
9 از پراکندگی حال جهان بی خبری زلف گمراه تو زان روی چنین کافر شد