جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین از جامی غزل 772

جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین

1 جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین هر طرف آزاده ای سر در کمند او ببین

2 فتنه را خواهی پی تاراج عقل و دین سوار کرده جا بر پشت زین سرو بلند او ببین

3 بس که خون گریم به راهش چون مه نو در شفق غرقه در خون دلم نعل سمند او ببین

4 لب ز می تر کرد طاووسان باغ سدره را چون مگس پیرامن جلاب قند او ببین

5 ای که گویی گریه تلخ تو چندین بهر چیست خنده شیرین ز لعل نوشخند او ببین

6 چشم بد را خالش افشانده ست بر آتش سپند خط مشکین گرد رخ دود سپند او ببین

7 گفته ای جامی سبکبار است در جانش درآی کوه محنت بر دل اندوهمند او ببین

عکس نوشته
کامنت
comment