معجزه ببین که سروی از آشفتهٔ شیرازی غزل 1152

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

معجزه ببین که سروی و رفتار می‌کنی

1 معجزه ببین که سروی و رفتار می‌کنی سحر مبین که ماهی و گفتار می‌کنی

2 زآن خال دل‌فریب که در زیر زلف تست آزادگان به دام گرفتار می‌کنی

3 مستان تو به غارت عقلند و صبر و هوش در عشوهٔ تو مستان هشیار می‌کنی

4 من شکوه از جفای تو گویم غلط کجا آن غیرتم کشد که به اغیار می‌کنی

5 حسن تو پارسایی و عفت به جلوه سوخت ما را به جرم کیست گنه‌کار می‌کنی

6 نرخ شکر شکسته در وصف آن دهان شیرین حکایتی است که تکرار می‌کنی

7 بهر رضای دشمن ریزی تو خون دوست کس این کند به خصم که با یار می‌کنی

8 ای عقل پنجه بیهده کردی به دست عشق ای پشه با هما ز چه پیکار می‌کنی

9 آنجا که آفتاب حقیقت کند طلوع ای خور تو جا به سایه دیوار می‌کنی

10 آشفته زینهار مبر پیش این و آن بر درگه علی چو تو زنهار می‌کنی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر