- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رازها را لب خاموش نگهبان باشد غنچه را پرده در دل لب خندان باشد
2 رشحه ای ریخته از خامهٔ بی رنگی او هر قدر نقش که بر صفحهٔ امکان باشد
3 آتش افروز دلم آنکه به یک ساغر شد گر کشد جام دگر آفت دوران باشد
4 خال بیجاست بجز عارض او در هر جاست مسند مور کف دست سلیمان باشد
5 غم متاعی است که در سینه من ریخته است حسن، جنسی که به بازار تو ارزان باشد
6 بر لبش شور فغان شیون زنجیر شود هر کرا زلف کجت سلسله جنبان باشد
7 دل جویا ز تمنای می و شاهد و شمع همچو پروانه و شبهای چراغان باشد