سبویی می‌ستد رندی از عطار نیشابوری اسرارنامه 2

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

سبویی می‌ستد رندی زخمار

1 سبویی می‌ستد رندی زخمار که این ساعت گرو بستان و بردار

2 چو خورد آن باده گفتندش گرو کو گرو گفتا منم گفتند نیکو

3 زهی نیکو گرو برخیز و رو تو نیرزی نیم جو وقت گرو تو

4 اگر ارزندهٔ داری تو با خویش نیرزی تو بنزد کس از آن بیش

5 ترا قیمت بعلمست و بکردار تو همچون من در افزودی بگفتار

6 بقدر آن که علم و کار داری بدان ارزی بدان مقدار داری

7 فشاندم در معنی بر تو بسیار ولی کی کور بیند در شهوار

8 تو چون نرگس همه چشمی نه بینا چو سیسنبر همه گوشی نه شنوا

9 تو این ساعت که عقل و هوش داری نه بنیوشی سخن نه گوش داری

10 در آن ساعت که عقل و هوش شد پاک مگر خواهی شنودن مرده در خاک

عکس نوشته
کامنت
comment