1 فصل گل شد، نالهٔ عیشی ز بلبل قرض کن گر نداری زر برای باده، از گل قرض کن
2 بیپریشانی نگردد جمع اسباب نشاط بهر دل سرمایهای زان زلف و کاکل قرض کن
3 حسن هرگز طرفی از پهلوی اهلیت نبست مایهٔ تمکین خوبی از تغافل قرض کن
4 بینوایی میکشد بلبل ز تاراج خزان از چراغ محفل ای پروانه یک گل قرض کن
5 این همه افغان ندارد گر جفایی دیدهای سخت بیصبری سلیم، اندک تحمل قرض کن