1 مهر و مه اگر مهر نگینت بوسند هر جا که قدم نهی زمینت بوسند
2 بر قاعدهی خلیفه می شاید اگر شاهان زمانه آستینت بوسند
1 گرم زمانه دهد از بلای عشق نجات در فضول نکوبم دگر به هیچ اوقات
2 ولی نجاتِ من از عشق کی شود ممکن گر آسمان چو زمین باز استد از حرکات
1 یقینم که ضایع نماند مرا زلالی به لب برچکاند مرا
2 اگر خواهد از تند بالای قهر به قعر جهنم دواند مرا
1 نظر از جانب ما کن زکات زندگانی را دلی ده باز ما را صدقة جان و جوانی را
2 به بوسی از سرم کردن توانی دفع صفرا را به بویی از دلم بردن توانی ناتوانی را