- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دریا دلا تو آنی، کز فیض طبع روشن گرد سواد شبهت، از روی دین بشستی
2 پیشت نهاد گردون، هر ارزو که کردی زان پیشتر که گفتی، زان بیشتر که جستی
3 در نوبت بزرگی، هر چند چون فذلک در آخر الزّمانی ، در مرتبت نخستی
4 جود تو برتواتر ، چون حادثات گیتی فضل تو بی نهایت، چون شکر تندرستی
5 منسوخ شده بیک ره، در دور دانش تو اعجاز نظم صاحب، تحسین شیخ بستی
6 گردون که دایم آرد، هر سختیی برویم آورد از طرفها، در کار بنده سستی
7 از روی لاف گفتم، آرم به خاک پشتش هر چند این حکایت ، خود بود محض رستی
8 دستم ببست ناگه، وافکند زیر پایم پس گفت خیز و بنما، این چابکی و چستی
9 فریاد من رس اکنون، کم دست و پای بسته با چون فلک حریفی باید گرفت کستی