فریاد که از دست تو از جهان ملک خاتون غزل 1030

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

فریاد که از دست تو فریاد زنانم

1 فریاد که از دست تو فریاد زنانم فریاد که بر دوست نه این بود گمانم

2 با آنکه تو یاد من دلخسته نیاری خالی نشد از ذکر تو پیوسته زبانم

3 گر زآنکه نه آنی تو که بودی به حقیقت من بنده ی بیچاره در اخلاص همانم

4 من بر سر آنم که کنم جان به فدایش گر در چمنی جلوه دهد سرو چمانم

5 زین بیش جفا هم نتوان کرد چو کردی خون جگر از دیده غم دیده روانم

6 نگذشت ز راه ستم آن یار جفاجوی هر چند که از چرخ گذشتست فغانم

7 گرچه سر برگ من دلخسته نداری ای وصل رخت آرزوی هر دو جهانم

عکس نوشته
کامنت
comment