1 علم است برهنه شاخ و تحصیل، بر است تن، خانهٔ عنکبوت و دل، بال و پر است
2 زهر است دهان علم و دستت شکر است هر پشه که او چشید، او شیر نر است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کاری ز وجود ناقصم نگشاید گویی که ثبوتم انتفا میزاید
2 شاید ز عدم، من به وجودی برسم زان رو که ز نفی نفی، اثبات آید
1 افسوس که عمر خود تباهی کردیم صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم
2 در دفتر ما نماند یک نکته سفید از بس به شب و روز سیاهی کردیم
1 فصاد، به قصد آنکه بردارد خون میخواست که نشتری زند بر مجنون
2 مجنون بگریست، گفت: زان میترسم کاید ز دل خود غم لیلی بیرون
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به