1 گویمت چگونه شود زنده کو هلاک شود: آب باز آب شود خاک باز خاک شود
2 جانش زی فراز شود تنش زی مغاک شود تن سوی پلید شود پاک باز پاک شود
1 ای خواجه جهان حیل بسی داند وز غدر همی به جادوی ماند
2 گر تو به مثل به ابر بر باشی زانجات به حیلهها فرو خواند
1 این رقیبان که بر این گنبد پیروزه درند گرچه زیرند گهی جمله، همیشه زبرند
2 گر رقیبان به بصر تیز بوند از بر ما این رقیبان سماوی همه یکسر بصرند
1 آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا گوئی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا
2 در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم صفرا همی برآید از انده به سر مرا