ساری ست سر عشق در اعیان علی الدوام از جامی غزل 585

ساری ست سر عشق در اعیان علی الدوام

1 ساری ست سر عشق در اعیان علی الدوام کالبدر فی الدجیة والشمس فی الغمام

2 کس را چو تاب سطوت دیدار خود ندید در پرده سوی اهل نظر می کند خرام

3 ممکن ز تنگنای عدم ناکشیده رخت واجب به جلوه گاه عیان نانهاده گام

4 در حیرتم که این همه نقش غریب چیست بر لوح صورت آمده مشهود خاص و عام

5 هر یک نهفته لیک ز مرآت آن دگر برداشته ز جلوه احکام خویش کام

6 باده نهان و جام نهان و آمده پدید در جام عکس باده و در باده رنگ جام

7 قومی به گفت و گوی که آغاز ما چه بود جمعی به جست و جوی که انجام ما کدام

8 جامی معاد و مبداء ما وحدت است و بس ما در میانه کثرت موهوم والسلام

عکس نوشته
کامنت
comment