ساقیا، مست خرابیم، بما از قاسم انوار غزل 369

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر

1 ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر پیش ما شیشه می آر ولی عذر میآر

2 ساقیا، مستم و شوریده، نمیدانم چیست؟ جام جمشید بمن ده، که خرابم ز خمار

3 ساقیا، لطف کن و باده صافی در ده صاف اگر نیست، بیا، دردی دردی بمن آر

4 ساقیا، باده بیاور، که خرابیم همه مرد هشیار برین در مگذاری، زنهار!

5 کار از شیخی و مولا صفتی ناید راست جهد آن کن که بیک بار ببری زنار

6 جهد کن، جهد، که خود را بشناسی بیقین که بغیر از تو درین دار ندیدم دیار

7 قاسمی، کشته آن یار شو و کم زن باش چو تویی را بچنین حال که آرد بشمار؟

عکس نوشته
کامنت
comment