- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقیا بر سر جان بار گران است تنم باده ده باز رهان یک نفس از خویشتنم
2 من از این هستی خود نیک به جان آمدهام تو چنان بیخبرم کن که ندانم که منم
3 نفس را یار نخواهم که نه زین اقلیمم چه کنم صحبت هندو که ز شهر ختنم
4 گل بستان جهان در نظرم چون آید روضه باغ بهشت است نه آخر چمنم
5 پیش این قالب مردار چه کار است مرا نیستم زاغ و زغن طوطی شکر سخنم
6 مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
7 ای نسیم سحری بوی نگارم به من آر تا من از شوق قفس را همه درهم شکنم
8 خنک آن روز که پرواز کنم تا ور یار به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
9 در میان من و معشوق همام است حجاب وقت آن است که این پرده به یک سو فکنم