ساقیا باده که ایام طرب از آشفتهٔ شیرازی غزل 427

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ساقیا باده که ایام طرب می‌آید

1 ساقیا باده که ایام طرب می‌آید شوق در دل ز پی لهو و لعب می‌آید

2 زاده زهد و ریا نیست به جز ماتم غم نازم آن آب کزو بوی طرب می‌آید

3 نوجوانان به کرشمه دل پیران ببرند عشق و پیری ز منت از چه عجب می‌آید

4 سبب مستی ما پرتو ساقیست به جام تا نگویی اثر از آب عنب می‌آید

5 دختر رز ادب آموخت ز چوب اندر خم زآن پی تربیت اهل ادب می‌آید

6 پرده بگرفت که تا پرده صوفی بدرد سالک از رایحه او به طلب می‌آید

7 تا بتابد به شبستان حریفان چون خور لاجرم در بر رندان همه‌شب می‌آید

8 دوره عمر کند تازه به مستان ارچه جام را جان به همه دور به لب می‌آید

9 هرچه راهست به عالم نسب و نام ولیک به جز از عشق که بی‌نام و نسب می‌آید

10 گر مسبب به جهانست خداوند حکیم عشق در عالم اسباب سبب می‌آید

11 عشق سرمد چه بود مطلع انوار ازل که گهی مظهر اسما و لقب می‌آید

12 گاه سیف الله مسلول و گهی باب الله گاه آشفته علی میر عرب می‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر