-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی بیا که به ز خودی عشق و بی خودی در ده شراب لعل ز جام زبرجدی
2 می ده به روی شاهد مهوش که این بود سرمایه سعادت و اقبال سرمدی
3 می چیست جذب عشق که بد را و نیک را سازد تهی ز وسوسه نیکی و بدی
4 شاهد کدام آن که شهود جمال اوست مقصود منتهی و تمنای مبتدی
5 در شرع عشق هر چه به جز می ضلالت است خوش آن که شد به شارع میخانه مهتدی
6 این نکته با فقیه چه گویم که بهره نیست بوجهل را ز مشرب عذب محمدی
7 بیچاره مدعی کند اظهار علم و فضل نشناخته قبول ز رد، جید از ردی
8 با روی چین گرفته و پشت دو تا زند گلبانگ گل عذاری و لاف سهی قدی
9 جامی بسوز دلق تعلق که دوختند بر قد همت تو قبای مجردی