1 صانعی کوزهای ز برف بساخت کرد پر آب و اندر آب انداخت
2 کوزۀ برف ناگه ازتب و تاب آب گشت و برآمد آب به آب
3 چیست اندر مَثَل همه عالم عدمی در میان بحر عدم
4 هرچه را پیش و پس عدم باشد بود و نابود او بهم باشد
1 هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است
2 جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
1 کدامین نقطه را نطق است «اناالحق» چه گویی هرزه بود آن یا محقق
1 مکن بر نعمت حق ناسپاسی که تو حق را به نور حق شناسی
2 جز او معروف و عارف نیست دریاب ولیکن خاک مییابد ز خور تاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به