ثنا باد بر جان پیغمبرش از اسدی توسی گرشاسپ‌نامه 1

اسدی توسی

آثار اسدی توسی

اسدی توسی

ثنا باد بر جان پیغمبرش

1 ثنا باد بر جان پیغمبرش محّمد فرستاده و بهترش

2 که بُد بر در دین یزدان کلید جهان یکسر از بهر او شد پدید

3 بدو داد دادار پیغام خویش بپیوست با نام نام خویش

4 ز پیغمبران او پسین بُد درست ولیک او شود زنده زیشان نخست

5 یکی تن وی و خلق چندین هزار برون آمد و کرد دین آشکار

6 ببرد از همه گوی پیغمبری که با او کسی را نبد برتری

7 خبر زآنچه بگدشت یا بود خواست زکس ناشنیده همه گفت راست

8 به یک چشم زد از دل سنگ خواست به معجز برآورد نوبر درخت

9 دل دنیی از دیو بی بیم کرد مه آسمان را به دو نیم کرد

10 ز هامون به چرخ برین شد سوار سخن گفت بر عرش با کردگار

11 گه رستخیز آب کوثر وراست لوا و شفاعت سراسر وراست

12 مر اندامش ایزد یکایک ستود هنرهاش را بر هنر برفروزد

13 ورا بُد به معراج رفتن ز جای به یک شب شدن گرد هر دو سرای

14 مه از هر فرشته بُدش پایگاه بر از قاب قوسین به یزدانش راه

15 سرافیل همرازش و هم نشست براق اسب و جبریل فرمان پرست

16 همیدونش بر ساق عرشست نام نُبی معجز او را ز ایزد پیام

17 به چندین بزرگی جهاندار راست بدو داد پاک این جهان او نخواست

18 نمود آنچه بایست هر خوب و زشت ره دوزخ و راه خرم بهشت

19 چنان کرد دین را به شمشیر تیز که هزمان بود بیش تا رستخیز

20 ز یزدان و از ما هزاران درود مر او را و یارانش را برفزود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر