سامان عیش نیست درین دار از قاسم انوار غزل 494

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

سامان عیش نیست درین دار پر فتن

1 سامان عیش نیست درین دار پر فتن ساقی، بیار باده مستان ذوالمنن

2 عشقست مونس دل و جان هر کجا که هست در وقت جان سپردن و در گور و در کفن

3 صافی کشان صاف درین ره مطرفند ما و شرابخانه و ساقی و درد دن

4 آن ساعتی که پیر مغان درد می کشد با او جنس صاف حرامست دم زدن

5 دل طالب وصال تو پنهان و آشکار جان عاشق جمال تو در سر و در علن

6 همراه عشق باش، که آب حیات اوست همراز عشق شو، که مشاریست مؤتمن

7 چندان شراب ریخت که مست ابد شدیم با دوست فارغیم ز اوصاف ما و من

8 نومید کل مباش، گر آن یار دلفریب در وعده وصال کند ذکر لا و لن

9 با قاسمی حکایت حیرت ز حد گذشت کان ماه دلفروز در آمد در انجمن

عکس نوشته
کامنت
comment