1 سلخ شعبان، میم بدریوزه رسید از پیر مغان روزی هر روزه رسید
2 میگفت لبم، چون بلب کوزه رسید روزی گذران خوش، که مه روزه رسید
1 دلم، از بیکسی مینالد و، کس نیست دمسازش؛ چو مرغی کو جدا افتاده باشد از همآوازش!
2 همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی که خون میریزد از بال کبوتر وقت پروازش
1 از دست من کشید گه عهد یار دست بر هیچ کس نیافت چو من روزگار دست
2 گفتم: بیار دست، که بندیم عهد نو بد عهد بین، نداد بدستم ز عار دست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به