جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

بیخود صهبای حیرت باش از جویای تبریزی غزل 333

غزل 333 ام از 1266 غزلیات

بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است

1 بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است یک نگاه آیینه را سامان بیهوشی بس است

2 دایم از فیض سحر روشن روانان زنده اند مردن شمع و چراغ بزم خاموشی بس است

3 می پرستی محتسب از ما بلندآوازه شد شیشه را با ساغر و پیمانه سرگوشی بس است

4 اینکه می گویی ندانم یار را از بیخودی یک دلیل معرفت از خود فراموشی بس است

5 گر فقیری چشم از دنیا و مافیها بپوش کسوت درویش پنداری نمد پوشی بس است

6 نرم نرمک چیست عمرت پنجهٔ پنجه گرفت همچنان در فکر دنیا سخت می کوشی بس است

7 من کجا جویا و ره بردن به بزم او کجا اینکه دارم با خیال او هماغوشی بس است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است

شاعر شعر بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است چه کسی است ؟

شاعر شعر بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است جویای تبریزی می باشد.

شعر بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است چیست ؟

قالب شعر بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است غزل است

مضمون اصلی شعر بیخود صهبای حیرت باش می نوشی بس است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر