1
سحرگه بلبلی آواز میکرد
همی نالید و با گل راز میکرد
2
نیاز خویش با معشوقه میگفت
نیازش میشنید و ناز میکرد
3
به هر آهی که میزد در غم یار
مرا با خویشتن دمساز میکرد
4
نسیم صبح دلبر میشنیدم
دلم دیوانگی آغاز میکرد
5
خیال آب رکناباد میپخت
هوای خطه شیراز میکرد