1 سحرگه از نوای مرغ گلزار سرم پرشور گشت و دیده بیدار
2 به هر گل بلبلی فایز نواخوان «چه خوش باشد نشستن یار با یار»
1 مرا تا دل به تن تسلیم کردند همی مهر بتان تعلیم کردند
2 دل فایز بتان بردند یغما ببردند و به هم تقسیم کردند
1 به سیر باغ رفتم باختم من نظر بر نوگلی انداختم من
2 الهی دیده فایز شود کور که دلبر آمد و نشناختم من
1 دلم در نزد جانانست امشب چو مرغ نیم بریانست امشب
2 کبابی از دل فایز بسازید که سروناز مهمانست امشب