- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحر وزید نسیم طرب فزای بهار که گشت باعث می خوردنم هوای بهار
2 سپه کشید سوی باغ و بین به لاله که شد به میل و شقه یاقوت گون لوای بهار
3 به از بهار چو فصلی برای عشرت نیست ز مدح فصلی سازم ادا برای بهار
4 بهار نقد لطافت فدای یاران کرد که نقد جان چو ما بیدلان فدای بهار
5 بهار گر چه زداید غم از دل اما هست تموج می سوهان غمزدای بهار
6 گشاد غنچه به گلبن ز حد برون چو سحر وزید سوی چمن باد دلگشای بهار
7 اگر به مرده دمد جان عجب مدار که هست نسیم روح در انفاس مشکسای بهار
8 غنیمت است بهار جوانی از پی عیش که تا بهار جوانی بود چه جای بهار
9 بهار عمر غنیمت شمار ای فانی فناش ار چه که زودست چون فنای بهار