- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد سحر قاید اقبال من شیدا را آتش انس من جانب طور نارا
2 ای خوش آن آتش رخشنده کز آیینه صبح می برد شعله آن رنگ شب یلدا را
3 گر نیابم ز سر کوی تو در کعبه نشان از مژه دجله بغداد کنم بطحا را
4 نکهت عنبر سارا همه عالم بگرفت تا صبا شانه زد آن طره عنبرسا را
5 طوطی ناطقه را قوت حدیث لب توست به حدیثی بگشا آن لب شکرخا را
6 بس که رفتند شهیدان غمت سوی عدم لاله ها غرقه به خون می دمد آن صحرا را
7 جامی از عرض سخن چیست ندانم غرضت چون درین عهد کسی کم خرد این کالا را