ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز از عراقی غزل 137

ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز

1 ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز در ده، که به جان آمدم از توبه و پرهیز

2 در بزم ز رخسار دو صد شمع برافروز وز لعل شکربار می و نقل فرو ریز

3 هر ساعتی از غمزه فریبی دگر آغاز هر دم ز کرشمه شر و شوری دگر انگیز

4 آن دل که به رخسار تو دزدیده نظر کرد او را به سر زلف نگونسار درآویز

5 و آن جام که به دام سر زلف تو درافتاد قیدش کن و بسپار بدان غمزهٔ خونریز

6 در شهر ز عشق تو بسی فتنه و غوغاست از خانه برون آ، بنشان شور شغب خیز

7 چون طینت من از می مهر تو سرشتند کی توبه کنم از می ناب طرب انگیز؟

8 ای فتنه، که آموخت تو را کز رخ چون ماه بفریب دل اهل جهان ناگه و بگریز؟

9 خواهی که بیابی دل گم کرده، عراقی؟ خاک در میخانه به غربال فرو بیز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر