- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی ز بامداد روان کن کئوس را تا گردنان نهند به پیشت رئوس را
2 زنگار غم به صیقل می بستر از پگاه صفوت چنین دهند ذوات و نفوس را
3 وقت سحر چو بانگ برآرد خروس صبح تو نیز هم به بانگ درآور خروس را
4 کنج فراغ گیر که در کاینات نیست شایسته تر ز می کده جایی جلوس را
5 زنهار می مده به گرانان تندخوی بوسه چه لایق است و موافق دبوس را
6 از محتسب مترس که او نیز میخورد عاقل به خویشتن ندهد ره فسوس را
7 مالک کند به حشر مکافات محتسب رستم دهد جزا به سزا اشکبوس را
8 منسوخ کرد شیره رز در معالجت سغمونیا و تربد و مقل و فلوس را
9 تا می فروش رام تو باشد نزاریا یک جو مخر زمانه تند شموس را
10 فرمان نبرد و پی رو رای و قیاس شد در خام از آن گناه گرفتند توس را
11 خودبین مباش و باد مینداز در دماغ غیرت شجاع راست نه طبل و نه کوس را