ساقی میِ شوق از حکیم نزاری قهستانی غزل 1078

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ساقی میِ شوق ناک در ده

1 ساقی میِ شوق ناک در ده بر سرکش و ده به دست و سر ده

2 نقل از لب یار خوش تر آید از پسته ی خویشتن شکر ده

3 جانی ز دهان جام بستان بوسی به لبِ پیاله بر ده

4 بر دستِ گریز پای نه جام عذرش منیوش تا به سر ده

5 ور پاک بخورد و جرعه نگذاشت در حال بدو یکی دگر ده

6 ور مست به خانه می رود باز تکلیف مکن برو گذر ده

7 مشنو ز غرامتی بهانه گو قصه مکن دراز زر ده

8 ور بی نمکی بود گران جان بر خیز و سبک سرش به در ده

9 تا جذب پیاله یی توان کرد از اولِ روز ما حضر ده

10 ترتیب چنین نگاه میدار گه اندک و گاه بیشتر ده

11 پیغام فرست سوی منظور گو باز مجالِ یک نظر ده

12 با پیک صبا بگوی کای باد ما را ز مقام او خبر ده

13 من بعد سخن مگو نزاری ترکِ سخنان مختصر ده

14 بر یاد بساط مجلس شاه بر خیز و شراب شوق در ده

عکس نوشته
کامنت
comment