ساقی بیا که موسم عیش آمد از اسیری لاهیجی غزل 49

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

ساقی بیا که موسم عیش آمد و طرب

1 ساقی بیا که موسم عیش آمد و طرب پرکن قدح که میگذرد فرصت عجب

2 مستم کن آنچنان که ندانم سر از قدم تا وار هم ز غصه دوران پر تعب

3 خواهی که حق شناس شوی خویشتن شناس عارف بخود نگشته شناسا نه به رب

4 خود را چنانچه بود بآدم عیان نمود انسان شدست دیده عالم ازین سبب

5 تا سنبل و بنفشه بگرد سمن دمید جانم میان ظلمت و نورست روز و شب

6 هر کو بفقر نسبت خود را درست کرد ننگ آیدش دگر که کند فخر برنسب

7 هر سو اسیریا چه طلب میکنی بیا چون یار با منست چه حاجت بدین طلب

عکس نوشته
کامنت
comment