-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن ناگشته مه نو پر نوری ندهد پنهان
2 نشکفت دلم تا تو بر من ندمیدی دم بی باد بهار اری غنچه نشود خندان
3 عشق تو خلاصم کرد از بند خردمندی یاد تو فراغم داد از پند خردمندان
4 زان ابروی پر چینم چندان ترشی دادی کز سیب زنخدانت شد کند مرا دندان
5 روزی که شود زندان دور از تو جهان برمن از یاد رخت برخود گلشن کنم آن زندان
6 در طوف درت شبها دنبال سگت گردم زان گونه که گردد سگ دنبال خداوندان
7 جامی ز بتان تنها می گرید و می سوزد همچون پدر مشفق از فرقت فرزندان