جامی

جامی

جامی
جامی

ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن از جامی غزل 252

غزل 252 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن

1 ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن ناگشته مه نو پر نوری ندهد پنهان

2 نشکفت دلم تا تو بر من ندمیدی دم بی باد بهار اری غنچه نشود خندان

3 عشق تو خلاصم کرد از بند خردمندی یاد تو فراغم داد از پند خردمندان

4 زان ابروی پر چینم چندان ترشی دادی کز سیب زنخدانت شد کند مرا دندان

5 روزی که شود زندان دور از تو جهان برمن از یاد رخت برخود گلشن کنم آن زندان

6 در طوف درت شبها دنبال سگت گردم زان گونه که گردد سگ دنبال خداوندان

7 جامی ز بتان تنها می گرید و می سوزد همچون پدر مشفق از فرقت فرزندان

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن

شاعر شعر ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن چه کسی است ؟

شاعر شعر ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن جامی می باشد.

شعر ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن چیست ؟

قالب شعر ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن غزل است

مضمون اصلی شعر ساغر مه نو باشد خالی شده مپسند آن چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.