1 ای صفوت روح اعظم آیینه تو وی ظلمت خاک آدم آیینه تو
2 روی دگر است در هر آیینه تو را ای هژده هزار عالم آیینه تو
1 ای شده زندان درم مشت تو بند بر آنجا ز هر انگشت تو
2 پیش که ایام کند رنجه ات گردش او تاب دهد پنجه ات
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین