1 صفاهان خرم و خوش می نماید بسان پَرّ شهرآرای طاووس
2 ولی زین زاغ طبعان کاهل شهرند نجس شد بال خوش سیمای طاووس
3 یقین می دان که مجموع سپاهان چو طاووس است و اینها پای طاووس
1 شش جهت ملک را کار یکی در ده است کز پس هفتم قران ملک به دست شه است
2 مادر هفت آسمان گر چه همه فتنه زاد تا به مراد دلش حامله شد نه مه است
1 می درفگن به جام که مست شبانهایم ما را سهگانه ده که درین ره یگانهایم
2 زان جام آبگینه به رغم زمانه زود آبی بده که تشنه به خون زمانهایم
1 نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
2 صدمه آه من ببین سوخته چنبر فلک لؤلؤ روی من نگر ساخته گنج شایگان