صفای حسن بدیدن نمیشود از مشتاق اصفهانی غزل 181

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

صفای حسن بدیدن نمیشود آخر

1 صفای حسن بدیدن نمیشود آخر گل بهشت بچیدن نمی‌شود آخر

2 بسوی دام تو آن مرغ تند پروازم که قوتم به پریدن نمی‌شود آخر

3 تو آن درخت برومند گلشن حسنی که میوه تو بچیدن نمیشود آخر

4 اسیر طول امل عنکبوت مسکین است که تار او به تنیدن نمیشود آخر

5 چه گویم و چه ز من بشنوی که درد دلم بگفتن و بشنیدن نمیشود آخر

6 دهد حیات ابد زخم خنجرت گویا که میطپیم و طپیدن نمیشود آخر

7 بساز بادل پرخون ز هر پیاله چو گل که این قدح بکشیدن نمیشود آخر

8 نمی بدانه‌ام ای چشم ترکه مایه ابر به یک دو قطره چکیدن نمیشود آخر

9 مکن ز لعل لبش منع بوسه‌ام مشتاق که آب او بمکیدن نمیشود آخر

عکس نوشته
کامنت
comment